نمیدونم چقدر خوندن کتاب در تغییر رفتار موثره-- اما با امید اینکه تاثیر خوبی داشته باشه، کتاب عادت های اتمی (از جیمز کلییر) رو اخیرا خوندم. و به نظرم اومد که بد نباشه که نکاتی که برام جالب بود رو اینجا یادداشتبرداری کنم.
اساسا برای ایجاد یک عادت و حفظ اون، باید چندتا نکته ی زیر رو براش اعمال کرد : (و به طرز مشابه، برای از بین بردن یک عادت باید عکس چنین داستانی رو براش اعمال کرد)
- مشهودسازی
- عادت ها و هویت
- آسانسازی
- رضایتمندسازی
سه سطح تغییر رفتار (پیامدها، فرآیند، و هویت) وجود داره .برای تغییر دادن عادتها، بهتره که از هویت شروع کنیم و به سمت پیامدها بریم و نه برعکس(البته برعکس هم ممکنه ولی خب چنان هم جواب نمیده.). و خب هویت با سوال من چطور آدمی هستم(میخواهم که باشم)؟» تعیین میشه. که رفتار ازین هویته تاثیر میپذیره. برای مثال اگر من دوست دارم که آدم منظمی باشم، نوشتن لیست کارهای فردا از شب قبل، برای من رفتار مناسبی به حساب میاد.
محیط در رفتارهای انسان تاثیر زیادی داره. در نتیجه حضور در جمعی که رفتار مطلوب ما، رفتار معمولش به حساب بیاد هم خیلی موثره.
سوالهایی که میتونه کمک کننده باشه؟
- چه چیزی برای من یک سرگرمی و برای دیگران یک کار» به حساب میاد؟
- چه چیزی برای من یک سرگرمی و برای دیگران یک کار» به حساب میاد؟
- چه چیزی باعث میشه گذر زمان رو حس نکنم؟
- به طور طبیعی به چه چیزی علاقه دارم؟
البته در مورد سوال آخر. به نظرم خیلی همه چیز به نحوهی آموزش همه چیز مربوطه. به نظرم آدمیزاد اساسا به دانستن و تست کردن چیزها و تغییر دادنشون علاقمنده.
وقتی بحث از خوب تا عالی» توی این کتاب مطرح شده، به نظرم یک مقدار در تفاوت بین تواناییهای مغز انسان و تواناییهای جسمی اغراق شده. توی این کتاب مثالی که در مورد استعداد زده شده، در مورد دونفر با تفاوت جسمی فاحشی هست که یکیشون رو برای ورزش دو و میدانی و دیگری رو برای شنا کردن مناسب میکنه. اما تصور من از مغز آدمیزاد، دینامیکتر از این حرفهاست. و به نظرم داستان استعداد رو نباید در فعالیت مغزی دخالت داد.
البته در مورد سوال آخر. به نظرم خیلی همه چیز به نحوهی آموزش همه چیز مربوطه. به نظرم آدمیزاد اساسا به دانستن و تست کردن چیزها و تغییر دادنشون علاقمنده.
وقتی بحث از خوب تا عالی» توی این کتاب مطرح شده، به نظرم یک مقدار در تفاوت بین تواناییهای مغز انسان و تواناییهای جسمی اغراق شده. توی این کتاب مثالی که در مورد استعداد زده شده، در مورد دونفر با تفاوت جسمی فاحشی هست که یکیشون رو برای ورزش دو و میدانی و دیگری رو برای شنا کردن مناسب میکنه. اما تصور من از مغز آدمیزاد، دینامیکتر از این حرفهاست. و به نظرم داستان استعداد رو نباید در فعالیت مغزی دخالت داد.
و اما نکات کاربردی تر.
- جزییات و نحوهی انجام عادات مطلوب باید دقیق شده باشه
- جزییات زمان و نحوه ی انجام عادت مطلوب بایدبه صورت زنجیری مشخص بشه (مثلا هر روز وقتی فلانجا فلان کار رو انجام دادم و قبل بهمان کار در بهمان جا، عادت مطلوب فلان رو انجام خواهم داد)
- جزییات زمان و نحوه ی انجام عادت مطلوب بایدبه صورت زنجیری مشخص بشه (مثلا هر روز وقتی فلانجا فلان کار رو انجام دادم و قبل بهمان کار در بهمان جا، عادت مطلوب فلان رو انجام خواهم داد)
- هرروز حاضری باید زد
- نباید گذاشت بیش از یک وعده(!) در انجام عادات(مطلوب) غفلت شه
- برای انجام عادتهایی که به نظر سخت می رسن، کافیه شروعشون رو ساده تر کنیم (و/یا زمانش رو هم از کم شروع کتیم)
- نباید گذاشت بیش از یک وعده(!) در انجام عادات(مطلوب) غفلت شه
- برای انجام عادتهایی که به نظر سخت می رسن، کافیه شروعشون رو ساده تر کنیم (و/یا زمانش رو هم از کم شروع کتیم)
TED: Johann Hary - this could be why you are depressed and anxious
رو ,یک ,انجام ,رفتار ,نظرم ,عادت ,به نظرم ,و به ,در مورد ,چه چیزی ,به حساب ,انجام عادات مطلوب
درباره این سایت