محل تبلیغات شما

چرک نویسه ها



همونطورکه در احوال نود وهشت تامل میکردم متوجه شدم که تا حدود زیادی مبتلا به عقبانداختن کارها شده ام و از همین جهت احتیاج به بررسی و ریشه یابی و حل مشکل رو حسکردم.

 به کتابی از اس. جی. اسکات برخوردم که عنوانش 23anti-procrastination habits بود و در لحظه متوجه شدم که برای شخص شخیص خودم به رشته ی تحریردر اومده. فایلهای صوتیش رو گوش دادم و حالا اومدم که  ازش بنویسم.

 برنامه ام اصلا این نیست که خلاصه کتاب رو اینجابیارم، به دو جهت. اول اینکه خود کتاب به فرم خلاصه و نکته به نکته بود و اساسابرای تنبل ها(و احتمالا در یکی از خلاصه ترین فرم های ممکن) نوشته شده بود. و دوماینکه همه ی نکاتش برای من جذاب و کاربردی نبود.

بریدههایی از کتاب رو احیانا با تلخیص و تصرف نقل خواهم کرد:


داشتم تدتاکی رو می دیدم با موضوع افسردگی و اضطراب و به نظرم رسید که جالب باشه نوت هایی که ازش برداشتم رو اینجا بذارم

There are nine major causes to depression and anxiety, and two of them are chemical; but the other seven root in our way of living.
There are also psychological needs to humanbeing just like biological ones— you need to belong, you need to be valued and you need a purpose .
If you are depressed you are not weak. You are not crazy. You are not a machine with broken parts! You are just a human being with unmet needs.
The solutions need to go deeper since the causes are deeper! Two of those seven cause are:
  1. We are the loneliest society of the human’s history. One key reason that we are alive is that our ancestors were good at group work! We are the first human beings ever to disband from our tribes. In this case drugs really doesn’t solve the underlying problems. The answer is social prescribing. Unlike The common advice to be yourself, you don’t need to be you, you need to be us! To be part of a group!To be part of a bigger community.
  2.  Just like junk food has made us physically sick, a kind of junk values has done the same to our minds. The more you believe you can buy and display your way out of the sadness, and into a good life, the more you are likely to become anxious and depressed. As a society we’ve been driven much more by these believes. We live in a machine that is designed to get us to neglect what is important about life
Remember your depression is not a malfunction in your brain. It’s a signal. It’s telling you something.

2.در غم غربت قدیم

اعتقاد راسخی در بین عموم وجود دارد که طبق آن، مردم در آن روزها چه از جهات اقتصادی، و چه از جهات اخلاقی و فرهنگی و حتی دین مداری یا حالات روحی و روانی و از این روزها بهتر بوده اند. گویی همه ی این پلیدی ها زاده ی زندگی مدرنند. ضرب المثل ناطر بر این،"سال به سال دریغ از پارسال " هم حکایت از این باور ِ  تا حدودی نادرست دارد. در این قسمت به کند و کاو در ریشه های این باور پرداخته شده است:
از جهات مالی و اقتصادی، نمودار های سرانه های درامد و قدرت خرید و معیار های دیگر که حاکی از میزان مصرف حامل های لذت است، به وضوح نشانگر وضع صعودی عامه ی مردم (بجز در زمان بلایای طبیعی یا جنگ و قحطی) در طول زمان است. البته در گذشته، "پایین بودن انتظارات و امکانات، جای کمی برای خواسته های نیافته می گذاشت. چه بسا کسب نان به معنای دقیق ِ کسب نان به کار می رفته است.
اگر وجه دیگیری که مردم آن را "برکت" می نامند بخواهیم در نظر بگیریم، می توانیم ببینیم که این "برکت" به معنای شاخص "درجه ی مطلوبیت یا ut" در نظر گرفته می شود و بدیهی است که برکت مقدار مشخصی پول برای کسی که گرسنه و درمانده است بسیار بیشتر از کسیست که سیر و ایمن است.
در رابطه با معنویت، در صورتی که معنویت را اعتقاد به نفوذ ارواح و خدایان خیر و شر و در نظر بگیریم، به دلیل ترکیب پیچیده ی اینها با خرافات(که ادیان هم صریحا آن را نفی کرده اند)، این معنویت در معنای مثبت آن نیست. مگر آنکه دینی بودن به معنای رازوار دیدن و وایسته دیدن جهان باشد، که ناشی از جهل و ترس بوده و با رشد علم از آن کاسته شده است.و در صورتی که معنویت را در اطاعت از اوامر انبیا بدانیم، مثال های بسیاری در کتب مقدس بر خلاف این اعتقاد موجود است. و اگر کثرت جهاد و شهادت را نشانه ی معنویت بیشتر بدانیم، باید اشاره کرد که قدرت طلبی کلیسا و انتقام جویی های قومی و در یک کلام، خلط دین با قدرت ی عوامل اصلی آن بوده است و بعید بتوان آن را به اجرای باطنی دستورات دینی و بدون ترس و طمع دنیوی توسط کثیری از مردم مربوط دانست.
از جهتی اطلاع ما از احوال قدیسان و عارفان قدیم را می توان عمدتا محصول مریدکاری و حامی گری دانست. اما سوال جالبی که می توان مطرح نمود این است که چرا همه ی این عارفان و موجودات شبه آسمانی تنها در اساطیر و قصص قدیم یافت می شوند؟ آیا جهان ناتوان از آن است که چنین موجوداتی را در عصر حاضر بپرورد؟ و یا اینکه تعاریف چنین موجوداتی بیشتر حاصل تعارف بوده است؟
و اما در رابطه با اخلاق، معمولا اشاره به همبستگی های قومی ای می شود که در گذشته شدت بیشتری داشته است؛ اما باید دانست که این همبستگی های قومی که منجر به امداد هایی می شده است، دارای دو مولفه است: اولی مهر به خودی و دومی قهر به دیگری. هردو مولفه ی نامبرده کم شده اند ؛ هرچقدر که کم شدن اولی بار متفی دارد، کم شدن دومی نتیجه ی مثبتی دارد. چه بسا در تفکر قدیم، همیشه حق با خودی بوده و همیشه دیگری را مقصر دانسته و به جدال می پرداخته اند.
در زول زمان عقل آدمی پیچیده تر و تکامل یافته تر شده است؛ "انسان قدیم بیشتر به کودک شبیه بوده و کودکان بسیار معصوم و بی گناه می نمایند.اما توجه کنیم که کودکان به معنایی که معمولا در نظر است معصوم و بی گناه نیستندو گودکان بیشترین مقدار منیت و خودخواهی و انحصارطلبی و بی منطقی را دارند اما قدرت ندارند. آنچه باعث دوست داشتنی شدن آنان می شود رقتی است که بر ناتوانی آنان می آوریم."

از دیگر علل خوب نمایی گذشته، اعتقاد مرسوم بر پوشاندن بدی ها و به گونه ای سانسور حقایق موجود به خصوص از جهات اجتماعی است. به این معنی که یازتولید رفتار های ناشایست در ادبیات به نوعی از منظر اخلاقی ناشایست در نظر گرفته می شده است.

پس با توجه به شرحی که گذشت، ستایش گذشته شاید نیازمند بازنگری و تغییر رویه باشد!



1.نرم افزار های لذت

"برای ناشرمگینی از جستجوی لذت در زندگی، نیازی به اثبات حقانیت آن نیست، کافی است چاره ناپذیری یا به صرفه بودن آن را بپذیریم"
"عمل در جهت طبع، در جهت تمایلات غریزی، و انگیزه های اشتیاق آلود، حرکتی است که با سهولت بیشتری از بشر سر میزند تا عمل در جهت خلاف آن (یعنی زهد و خود نگه داری و اشتغال به امور غیر مطبوع و.) همین دلیل ساده کافی است تا اصل بر اِعمال غرائز و جلب لذت گذاشته شود." از همین رو پیامبران و عارفان و فیلسوفان تنها توانسته اند معدودی را به سمت زهد و دوری از لذت رهنمون شوند و عموم به این سو متمایل نگشته اند.

توسعه ی لذت تنها با اعمال فشار بر دنیای خارج و به دو صورت تولید(شکل آشناتر - نیروی کار انسانی) و تخصیص(ارث، بخشش، قمار، ی - امکانی را از کسی گرفتن و به دیگری دادن) قابل انجام است . غالب منازعات بر سر تخصیص است.

اما بر خلاف تصور غالب، توسعه ی امکانات لذت، ضرورتا به لذت بیشتر منجر نمی شود."در اصل به نظر می رسد امکانات نقش چندانی در میزان رضایت خاطر ندارند" هنگامی که یک پدیده ی هرچند حدی مثل سیل، زله، بردن لاتاری، و . حجم زیادی از غم یا شادی را تولید می کند، عموما این احساس پایدار نیست و پس از مدتی به عادت تبدیل می شود و غم و شادی با مختصات جدید سنجیده می شوند. "انسان به گونه ای متعارض نما همواره از امکانات خود شاکی است و همواره با امکانات خود کنار می آید."

"جهان لذتگاه خوبی نیست.ترکیب خواهش و فقدان، ناکامی و رنج را جاودانه می کند. فقدانی که با زهد چاره نمی شود." "همواره چیزی برای نداشتن هست" نتیجتا باید برای لذت بیشتر، نرم افزار طراحی کرد."چاره ای جز لذت نیست."

"هنر لذت بردن مقدم بر ابزار آن است. در غیاب ذهن و ذوق لذت پرستی، امکانات ممکن است موتور حسرت شود تا لذت"

قصد دارم ازین پس برداشت ها یا بریده هایی رو از کتابهایی که دوست شون داشته ام یا مفید شون دانسته ام اینجا بذارم.
از دو جهت برام اهمیت داره. اولا اینکه حس میکنم اخیرا لذتی که از خوندن کتابها میبرم بیشتر لحظه ای شده،  و انگار استفاده ی درست رو از خوانده هام نمی برم. سعی دارم با نوشتن این بریده ها یا برداشت ها، تلاشی کرده باشم در جهت به یاد آوری و به کار بستن خوانده ها.
دوما اینکه حس میکنم مهارت بازنویسی و خلاصه نویسی ام کمرنگ تر شده و نیاز دارم با این کارکرد مغزم آشتی کنم. 

امید و یا علاقه ای به داشتن (ارتباط با) خواننده ی جدیدی (جز همین دو سه تن از دوستان قدیم) ندارم و امیدوارم بیشتر به صورت دفترچه ای آنلاین از این فضا استفاده کنم. 
احتمالا اولین کتابی که این کار رو براش انجام میدم کتاب "فلسفه های روانگردان" از مرتضی مردیها باشه. از خوندن این کتاب لذت وافری بردم و دوستش داشتم. 

می فرماید که طبق منابع شیعه و اهل سنت (دقت کنید هردو!) هفتاد حمد شفا همراه با پمادی بوده به همراه کالاندولا، و دشمنان اسلام این حدیث رو تحریف کرده و کالاندولا رو حذف کردند ازش. البته که خدا بر اعمال آنها آگاه است، والله خیر الماکرین.

پی نوشت.
-شمایی که میدونی کاری رو بجز با صاف شدن قسمتی از صورت نمی رسی انجام بدی، مریضی عایا که قبول میکنی انجامش رو؟
+بلی. مریضم. و لاعلاج هم هست ظاهرا. :)

نمیدونم چقدر خوندن کتاب در تغییر رفتار موثره-- اما با امید اینکه تاثیر خوبی داشته باشه، کتاب عادت های اتمی (از جیمز کلییر) رو اخیرا خوندم. و به نظرم اومد که بد نباشه که نکاتی که برام جالب بود رو اینجا یادداشت‌برداری کنم.

اساسا برای ایجاد یک عادت و حفظ اون، باید چندتا نکته ی زیر رو براش اعمال کرد : (و به طرز مشابه، برای از بین بردن یک عادت باید عکس چنین داستانی رو براش اعمال کرد)
  • مشهودسازی
  • عادت ها و هویت
  • آسان‌سازی
  • رضایتمندسازی
سه سطح تغییر رفتار (پیامد‌ها، فرآیند، و هویت) وجود داره .برای تغییر دادن عادتها، بهتره که از هویت شروع کنیم و به سمت پیامد‌ها بریم و نه برعکس(البته برعکس هم ممکنه ولی خب چنان هم جواب نمیده.). و خب هویت با سوال‌ من چطور آدمی هستم(میخواهم که باشم)؟» تعیین میشه. که رفتار ازین هویته تاثیر می‌پذیره. برای مثال اگر من دوست دارم که آدم منظمی باشم، نوشتن لیست کارهای فردا از شب قبل، برای من رفتار مناسبی به حساب میاد.


محیط در رفتار‌های انسان تاثیر زیادی داره. در نتیجه حضور در جمعی که رفتار مطلوب ما، رفتار معمولش به حساب بیاد هم خیلی موثره.

سوالهایی که میتونه کمک کننده باشه؟
- چه چیزی برای من یک سرگرمی و برای دیگران یک کار» به حساب میاد؟
- چه چیزی باعث میشه گذر زمان رو حس نکنم؟
- به طور طبیعی به چه چیزی علاقه دارم؟

البته در مورد سوال آخر. به نظرم خیلی همه چیز به نحوه‌ی آموزش همه چیز مربوطه. به نظرم آدمیزاد اساسا به دانستن و تست کردن چیزها و تغییر دادنشون علاقمنده.
وقتی بحث از خوب تا عالی» توی این کتاب مطرح شده، به نظرم یک مقدار در تفاوت بین توانایی‌های مغز انسان و توانایی‌های جسمی اغراق شده. توی این کتاب مثالی که در مورد استعداد زده شده، در مورد دونفر با تفاوت جسمی فاحشی هست که یکی‌شون رو برای ورزش دو و میدانی و دیگری رو برای شنا کردن مناسب میکنه. اما تصور من از مغز آدمیزاد، دینامیک‌تر از این حرف‌هاست. و به نظرم داستان استعداد رو نباید در فعالیت مغزی دخالت داد.

و اما نکات کاربردی تر.

- جزییات و نحوه‌ی انجام عادات مطلوب باید دقیق شده باشه
- جزییات زمان و نحوه ی انجام عادت مطلوب بایدبه صورت زنجیری مشخص بشه (مثلا هر روز وقتی فلان‌جا فلان کار رو انجام دادم و قبل بهمان کار در بهمان جا، عادت مطلوب فلان رو انجام خواهم داد)
- هرروز حاضری باید زد
- نباید گذاشت بیش از یک وعده(!) در انجام عادات(مطلوب) غفلت شه
- برای انجام عادتهایی که به نظر سخت می رسن، کافیه شروعشون رو ساده تر کنیم (و/یا زمانش رو هم از کم شروع کتیم)

آخرین جستجو ها

procimnave Nicholas's receptions buddvovlizi چین خوردگی های عمر من دکتر آرش شهابی کلبه کوچک تنهایی من نوشته هایی برای خودم ! oftelbapanc paychupnifec تکنو